English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (530 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
address آماده شدن برای ضربه یا هدفگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
windage U تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
bins U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bin U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
opened U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opens U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
open U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
busies U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
gather shot U ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
prone to do something آماده کردن برای
to stand ready for [+ noun] U آماده بودن برای
to prepare [for] U آماده شدن [به یا برای]
to stand ready to [+ verb] U آماده بودن برای
prone to do something آماده برای کردن کاری
hit the books <idiom> U برای کلاس آماده شدن
on call <idiom> U آماده برای ترک خدمت
reworking U برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworks U برای کاربرد مجدد آماده کردن
sixth forms U دورهی آماده سازی برای دانشگاه
reworked U برای کاربرد مجدد آماده کردن
rework U برای کاربرد مجدد آماده کردن
sixth form U دورهی آماده سازی برای دانشگاه
to square up U خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
on tap <adj.> U همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه]
I am prepared for any eventuality. U برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
to be on-call U در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
on-call service U آماده برای ترک در خدمت [اصطلاح رسمی]
demands U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demanded U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
cts U CSR برای بیان اینکه یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
device handler U نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device driver U نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
takedown U مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
stream U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streams U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
configured in U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
dataset U سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه آماده استفاده است
workspace U فضایی در حافظه که برای استفاده آماده است یا در حال حاضر اپراتور در آن کار میکند
takedown U حذف نوار یا کاغذ یا دیسک از یک وسیله جانبی پس از یک کار و آماده کردن آن برای بعدی
invites U حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
invited U حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
programs U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
program U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
invite U حرف خاص ارسالی برای بیان به وسیلهای که کامپیوتر میزبان آماده دریافت پیام است
expanded memory system U ابزاری که حافظه اضافی در IBM PC قرار دارد را مدیریت میکند و برای برنامه ها آماده استفاده می سازد
appliance computer U سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
buffer U فضای ذخیره سازی موقت برای وسیلهای که دادهای دریافت کرده ولی آماده پردازش نیست
kickable U اسان برای ضربه زدن با پا
putts U ضربه برای انداختن به سوراخ
putt U ضربه برای انداختن به سوراخ
putted U ضربه برای انداختن به سوراخ
rugby point U امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
deliver U هدفگیری
aims U هدفگیری
aimed U هدفگیری
delivers U هدفگیری
aim U هدفگیری
addressed U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
addresses U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
opened U برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
opens U برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
open U برنامه کاربردی فایل روی دیسک را باز میکند و برای اجرا آماده میکند
idles U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idled U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idle U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idlest U که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
line up <idiom> U سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
in distance U نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
approached U ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
approach U ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
forces U تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
forcing U تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
blasts U ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم
break shot U نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
rugby point U 3 امتیاز برای ضربه ازاد یاضربه پنالتی
blast U ضربه به گوی برای خروج ازماسه یا شن نرم
force U تکرار ضربه برای به دفاع کشاندن حریف
approaches U ضربه برای نزدیک شدن به هدف گلف
EMM U امکانی که حافظه جانبی رادر IBM PC مدیریت میکند و آن را برای برنامه آماده استفاده میکند
drag bunt U ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
back up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back-up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
webbing U نوارهای داخل کلاهخود برای کاستن فشار ضربه
red zone U دایره قرمز صفحه هدفگیری
point of aim U نقطه هدفگیری در مسافتهاتی مشخص
ApacheÔ HTTPD U معروفترین محصول نرم افزاری وب سرور که مانند یک بزرگراه آماده است و به شما برای نصب وب سرور امکان میدهد
report program generator U زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
scalper U پوشش روی پا و سم عقبی برای حفافت از ضربه پای جلو
chopped U ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
chop U ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
flushes U و آماده برای کار جدید یا پس از قط ع یک کار
flushing U و آماده برای کار جدید یا پس از قط ع یک کار
flush U و آماده برای کار جدید یا پس از قط ع یک کار
bowsight U وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
instinctive shooting U هدفگیری بدون کمک وسایل دید
lay up U ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع
quick kick U کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
doubled U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled up U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
boresight U میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
chop U کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
teeing U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tees U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tee U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teed U منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
chopped U کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
freestyle U مسابقه تیراندازی بکمک وسیله هدفگیری کشتی ازاد
heels U کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heel U کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
overstriking U توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
away U بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
indian check U سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
punt U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
idlest U نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idle U نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idles U نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idled U نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
impluse response U پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
crosser U ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses U ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest U ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross U ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff U ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
extend U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
shank U ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick U ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
able آماده
at one's fingertips <idiom> U آماده
bows U کمان کمان هدفگیری
bowed U کمان کمان هدفگیری
bow U کمان کمان هدفگیری
bowing U کمان کمان هدفگیری
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
up in arms <idiom> U آماده حمله
up to <idiom> U آماده شیطنت
in arms <idiom> U آماده جنگیدن
here goes nothing <idiom> U آماده شروع
handshaking U آماده دریافت
in the pipeline [Colloquial] U در آماده سازی
give-and-take U آماده به توافق
take up arms <idiom> U آماده جنگیدن
set out <idiom> U آماده سفرشدن
make provisions U آماده کردن
make preparations U آماده کردن
make arrangements U آماده کردن
accessible آماده پذیرایی
get ready <idiom> U آماده شدن از
accommodate آماده کردن
cold U بدون آماده بودن
at someone's beck and call <idiom> U همیشه آماده پذیرایی
go ahead <idiom> U آماده کار شدن
get set <idiom> U آماده شروع شدن
up for grabs <idiom> U آماده رقابت شدن
red alert U حالت آماده باش
preparations U آماده کردن چیزی
fair game U طعمهی حاضر و آماده
psyched up <idiom> U آماده انجام کار
red alerts U حالت آماده باش
preparation U آماده کردن چیزی
coldest U بدون آماده بودن
colds U بدون آماده بودن
in store <idiom> U آماده بوقوع پیوستن
luncheon meat U گوشت پخته و آماده
dinner etc. is served U غذا آماده است
colder U بدون آماده بودن
promise the moon <idiom> U آماده انجام کار
precompiled code U کد خروجی کامپایلر و آماده اجرا
My room hasn't been prepared. اتاق من آماده نشده است.
forthcoming <adj.> U آماده به ارائه [نزدیک به تحقق]
As you are not ready ... U چونکه هنوز آماده نیستی...
Since you are not ready ... U چونکه هنوز آماده نیستی...
retake U آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retaken U آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retakes U آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
retaking U آماده برایفیلمبرداری یا عکس برداری
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
to prepare something U چیزی را آماده کردن [آشپزی]
to be in season [in heat] U آماده جفتگیری بودن [جانورشناسی]
cast the first stone <idiom> U همیشه آماده جنگیدن است
able آماده بودن آرایش دادن
finished U کالاهای تولیدی که آماده فروش هستند
to set about دست بکاری زدن آماده کاری
design development U آماده سازی و تکمیل نقشه فرش
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com